آن‌چنان به تحمیق دست‌جمعی‌ما کمر بستند، که گویی اهل تفکرمان را روزی از فضا آوردند و امروز، راهش را بستند. آی مردم، آی رفقا، آی من. تفکر رخت بربست از میان‌مان. این جهان روزگاری به خود هگل دید، کانت دید، دکارت دید. روزگاری، مردمی به پایدیا می‌اندیشیدند.

دور نرویم، در مملکت خودمان، روزگاری چپ و راست، مسلمان و متجدد، در پی آگاهی بودند. چپ، مارکس می‌خواند و مشق هگل می‌کرد. مسلمان، من‌لایحضره‌الفقیه و اصول کافی از بر بود. روزگاری مردی از همین خاک، دیالکتیک عظیم دین-ت به راه انداخت. روزگاری این مملکت شاهد مرتضی‌مطهری‌ها بوده‌ست. روزگاری دانشجوی این مملکت، مصطفی‌چمران بوده‌ست. آی مردم، ما وارث قرن‌ها تفکریم، میراث‌مان را نیست، مداریم.


مشخصات

آخرین جستجو ها